بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

بهشت پنهان

اولین ماهنامه رسمی بخش برزک

برزک از نگاهی دیگر

برزک از نگاهی دیگر
به دو راهی رسیده بودیم که یک انشعابش به طرف محله های بالا (کارگاه و باغستان ) می رفت و انشعاب دیگرش به طرف محله مصلی .
پر یا پوچ کردیم قرعه به نام مصلی افتاد .با اطمینان به راه افتادیم چون مطمئن بودیم این محله حرفهای زیادی برای گفتن دارد و قلممان در جاده های این محله بی آواز هم خواهد رقصید . به راه افتادیم فضای سبز اطراف جاده ما را مجذوب خود کرده بود که یکباره خودمان را مقابل پله های سنگی احساس کردیم که بالای آن روی تابلویی نوشته شده بود «تفرجگاه تپه قلعه » داغ دلمان تازه شد در کنار داشته هامان به یاد نداشته هایمان افتادیم و شروع کردیم به شمردن :
1-یک زمین به اندازه یک متر مربع چمن نداریم که میهمانان این شهر به اصطلاح توریستی قدم به قدم سراغ از محلی برای نشستن نگیرند .
2-یک یک سالن که چه عرض کنم حتی یک اتاقک که بتوان از آن در زمینه هایی همچون ورزش ،اجتماعات و نمایشگاه و ... استفاده کرد تا در ایام  و مناسبتها و حضور مسئولین استانی و کشوری مجبور شویم به باغ ها و خانه های شخصی متوسل شویم و از آن سوء تفاهمها بوجود آید .
3-یک زمین ورزش نیم غازی  چمن نداریم.
4-یک پارک بازی کوچک حتی زمین خاکی برای کودکانمان نداریم که کودکانمان مجبور نشوند برای بازی دل به خیابانهای پر خطر دهند. .
5-یک استخر کوچک سرپوشیدهبرای شنای قورباغه ای نداریم .
6-مجتمع آموزشی و تفریحی ثابت نداریم .آنقدر نداشته هایمان را روی هم زدیم که دست و پا کم آوردیم به ناچار هزار پایی اجیر کردیم و ساعتی پاهایش را قرض گرفتم اما باز کم آوردیم . اما با این همه نیاز واجب و ضروری مسئولین ساخت تفرجگاه را ضروری تر دانستند .
این تفرجگاه را در ازای چه چیزی برایمان ساختند ؟ساخت تپه قلعه با این همه نیاز در حکم پس انداز پول برای خرید سلطانی ویژه برای مهمانی ناخوانده است که اصلاً معلوم نیست بیایند یا نه . در حالیکه اعضای خانه از گرسنگی دل به دیوار خانه همسایه که از آن بوی پلو می آید می مالند. با دانستن این همه نیاز و در شرایط فعلی حریصانه و با چشم یک خریدار به تفرجگاه نگاه کردیم: مفت گرانمان بود .ما خریدارش نبودیم . اما اینجا همان جایی است که میلیون ها تومان اعتبار برایش هزینه کردند .
ای کاش به جای نام « تفرجگاه تپه قلعه » نام «نمایشگاه تخصص و تبحر » بر آن می گذاشتند
تخصص در ساخت طرحهای نصف و نیمه
1-پس از گذشت چند سال از افتتاح ، هنوز پله هایی محل رفت و آمد بانوان است شبیه کوه مانده
2-نیمی از کوه که رو به حومه شهر است زیبا سازی و بهسازی نشده است
دریافت دیپلم افتخار برای به توپ بستن اعتبارات دولتی : ساخت تفرجگاهی با این هزینه فقط برای مراسم دو سه روزه ی جشنواره و آن هم فقط سه ساعت  که در آن همه غریبه ها ایستاده اند و بومی ها نشسته اند .
تبحر در به نمایش گذاشتن ضعف مدیریت بصورت سه بعدی :
1-حوض با آب لجنی ، جوی آب خشکیده و فضای سبز رو به انقراض.
2-ور آمدن «سیمان و ملات » بین اکثر سنگها پس از چند سال از بهره وری.
تخصص در پیاده کردن طرح های عهد بوق : ساخت سن با ارتفاع یک متری از زمین بدون هیچ دیوار ثابت
تبحر در سر کار گذاشتن ملتی برای اندیشیدن و نامگذاری یک بنا: ساخت یک چهار ستونی بالای تپه بدون هیچ هدف معلوم
بگذریم که تمام این حرفها موقعی ارزش داشت که هنوز طرح عملی نشده بود فقط باید سری تکان داد و پشت دست سرخ کرد اما ... متأسفیم که باید یک سال دیگر همین مقاله را برای سنگهای تازه نشانده کنار خیابان بنویسیم .

امضا . تیرانا

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد