سرمقاله سومین شماره از بهشت پنهان
دوست همیشه عزیز
بهشت پنهان هق هق گریه ای است که گاه بلند و گاه کوتاه، گاه به صورت سک سک خفگی و گاه سکوتی که نشان از خفگی بر اثر بغض در گلوی نازک خواسته های به حق و واضحی است که بیان آن نیز کوبیده می گردد.
و سوال اینجاست که آیا می توان آن را در قالبهای ادبی با ویراستاری مناسب و صفحه آرایی زیبا گنجاند؟ تا ادب دوستان سرزمین ما که در برابر شتر و بارش سکوت پیشه کرده اند بر نقاط و ویرگول آن خرده نگیرند.
زمانی که جهاد محترم کشاورزی کاشان با آن سازمان عریض و طویلش در هفته موسوم و در بروشور تبلیغی، برای مهم ترین عملکرد خود، چند پروژه ی مردم ساخته را تعریف می کند و ادارات و سازمانهای تعریف شده و مسئول قادر نیستند یک نانوایی سنگگک شخصی که همه ی امکاناتش آماده و حاضر است؛ حفظ نمایند. و نانوایی های دیگر شهر برزک به راحتی نانی تحویل مردم می دهند که قابل خوردن نیست و درمانگاه برزک روزهای متوالی بدون پزشک در کنار بیماران ضعیف و خسته با آرامش خاطر صبح را به شب می رساند و شب را به صبح و مدیر کل مخابرات استان به تفرجگاه لاله برزک می آید و برای سیستم های تلفن برزک خود می بُرد و می دوزد و قدم رنجه به ساختمان مخابرات شهر برزک نمی کند مگر برای شستن ماشینش و مردم؛ عاصی از مشکلات عدیده ی تلفن های بی سیم و با سیم و نماینده محترممان در مجلس از شعور بالای مردم تشکر می کند که بدون این که به منطقه بیاید به ایشان رای داده شده است و باز تفرجگاه لاله چایی آتشی مهمانش می کند و در عوض به مردم وعده می دهد که حجم آب زاینده رود خشکیده را برای مردم کاشان افزایش دهد؛
در این گیر و دار نظم نوین برزکی، شهرداری محترم علیرغم سرانه بالای فضای سبز، برای وسط خیابان قناس کمربندی کاشت درخت تعریف می کند و بلوک سنگی می کارد.
و این جاست که ادب دوستان شهرمان پشت میز ریاست خودساخته و سیستم بافته می نشینند، بادی به غبغب انداخته و با مطالعه بهشت پنهان عدم جای گذاری نقطه و ویرگول چشمانشان را می آزارد.
ما نیامده ایم تا شعری بر شعرتان بیفزاییم، آمده ایم تا فضایی بسازیم برای حرف های نگفته و بغض های فروخورده و بیان حق هایی که در اثر وجود بادمجان دور قاب چین های دیروز و امروز و فردا، وارونه جلوه داده شده است،
بدون نقطه، ویرگول و ویراستاری